20روز طلایی
رادین نازم عسل مامان امروز 20 روزه که باهمیم . ا نقدر وقتم رو پر کردی که دیگه نمیتونم زود زود بیام وآپ کنم . عزیزم جونم برات بگه که فردای تولد تو با رضایت خودم از بیمارستان مرخص شدم چون حالم خوب بود ونیازی نمیدیدم که بیشتر بمونم.ناهار رفتیم خونه مامان مهین البته من نتونستم ناهار بخورم تو رو سپردم به مامان مهین وخودم تخت خوابیدم 2ساعت ولی چه خوابی کردم آخه شب تو بیمارستان نخوابیده بودم. عصر مامانی اومد دنبالمون تا بریم خونشون . تقریبا 1هفته خونه مامانی موندیم من اونجا خیلی راحت بودم وحسابی استراحت کردم فقط دوری بابا محمود خیلی اذیتم میکرد آخه اون مقید بود که بیاد اونجا بمونه هر روز یه سری ظهر میومد دیدنمون ویه بار هم شب برای شام میومد و...
نویسنده :
مامان پسری
12:04